دههٔ هفتاد میلادی، نیمه‌ی دوم. در شهر اوستژیکی دولنه، گروهی از نوجوانان، تحت تأثیر شخصیتی جذّاب و بی‌پروا به نام سیکزکا، تصمیمی می‌گیرند که مسیر متفاوتی را در زندگی خود برگزینند. آنها به موسیقی پانک راک علاقه مند می‌شوند و تصمیم می‌گیرند گروه موسیقی خود را تشکیل دهند. این آغاز راهی است برای آنها که در آن با چالش‌ها و موانع مختلفی روبرو خواهند شد.

داستان فیلم درباره یک پروفسور جراح به نام رافال ویلکزور است که زمانی مورد احترام همه بود، تا اینکه همسرش او را ترک کرده و رافال قربانی یک سرقت می‌شود و به دلیل جراحاتش حافظه خود را از دست می‌دهد. سال‌ها بعد، در حالی که رافال با فقر و فراموشی دست و پنجه نرم می‌کند با شخصی از گذشته فراموش‌شده‌اش ارتباط برقرار کرده و فرصتی برای رستگاری پیدا می‌کند و ...