آخرین فیلم های منتشر شده در سایت ایران فیلم

در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، دیک داینامایت و تیم بی‌نظم و آماده‌به‌کار او از کماندوهای کشتار نازی‌ها باید از تبدیل جمعیت نیویورک به زامبی‌های گوشت‌خوار توسط گروهی از دانشمندان فساد یافته آلمانی جلوگیری کنند.

پس از آنکه یک مرد جوان در یک روستای دورافتاده در شمال سنگال از پذیرفتن نقش خود به‌عنوان رئیس جدید روستا امتناع می‌کند، آشوب و بی‌نظمی آغاز می‌شود.

نویسنده‌ای نوظهور که از توجه رسانه‌ها لذت می‌برد، پس از آنکه بهترین دوستش و رقیب مناظره‌اش دچار حمله قلبی می‌شود، از ترک کانون توجه خودداری می‌کند. این موضوع باعث وسواس او نسبت به رقیب جدیدش و شکاف رو به گسترش در رابطه‌اش با همسر بیمار خود می‌شود.

دو برادر که از یکدیگر فاصله گرفته‌اند، به خانه دوران کودکی خود باز می‌گردند تا وصیت‌نامه پدر مرحومشان را پیدا کنند. اما آنچه که در آنجا کشف می‌کنند، چیزی بسیار بدتر از آن است که تصور می‌کردند.

یک زوج تصمیم می‌گیرند تا برای استقبال از همسایگان جدید و کمی عجیب خود، یک شام خوشامدگویی برگزار کنند، اما ...

در تلاش برای بازگشت صلح‌آمیز به زندگی غیرنظامی، یک تک‌تیرانداز ارتش با دشواری در تشخیص واقعیت از هاله‌ای از عدم قطعیت ناشی از اختلال استرس پس از سانحه (P.T.S.D) مواجه می‌شود.

در میانه تابستان، الکس، یک اینفلوئنسر، تعدادی از دوستانش را به خانه‌ای دورافتاده در روستا دعوت می‌کند. یک شب، پس از پخش ویدیو، آنها توسط یک تعقیب‌کننده پیگیر ملاقات می‌کنند - شروع یک شب ترسناک که هرگز فراموش نخواهند کرد.

فیلم داستان "رینکا" دختری مجرد که به عنوان برنامه ریز عروسی کار می کند. او در ملاقات با مردان خوب نیست. همکارش به او پیشنهاد عضویت در یک اپلیکیشن دوستیابی می دهد. رینکا با اکراه در برنامه ثبت نام می کند و با یک مرد مَچ می شود. هنگام ملاقات، مرد ظاهری کاملاً متفاوت با عکس خود در برنامه دارد. او یک مرد معمولی به نظر می رسد، اما رینکا احساس می کند چیزی در مورد او درست نیست و ...

یک مرد سابق کابوی و کهنه‌سرباز با PTSD خفیف و مشکلات اجتماعی، یک خواننده و ترانه‌سرای مسافر که با مشکلات اعتماد و سوءاستفاده دست و پنجه نرم می‌کند را سوار می‌کند. او از او مراقبت می‌کند و زندگی ساده‌تری را به او معرفی می‌کند که به زودی ارواح درونی آنها را آشکار می‌سازد. آنها در خود نقاط مشترکی پیدا می‌کنند که به یک رابطه تبدیل می‌شود.

مارکو، نوجوانی خجالتی و مخالف تکنولوژی، به اشتباه با آریا، که به یک بیماری تحلیل‌برنده مبتلا است، ارتباط برقرار می‌کند. با وجود نگرانی‌های آریا درباره آینده، آنها پیوندی اصیل ایجاد می‌کنند و مصمم می‌شوند که در حال زندگی کنند و هر روز را با هم گرامی بدارند.